loading...

لبخند می زنم

بازدید : 765
پنجشنبه 3 ارديبهشت 1399 زمان : 2:38

امروز به این فکر می‌کردم که بعضی نمازها در ستایش خود آدم خوانده می‌شوند، یعنی وقتی می‌گویی سبحان‌الله، اسم خودت را هم می‌چسبانی تنگش و می‌گویی به‌به من عجب بنده‌ی بی‌عیبی‌ام که زحمت می‌کشم و نماز می‌خوانم!

به قول صائب :

چون بلبل از ترانهٔ خود مست می‌شویم

ما غافلان به خواب ز افسانهٔ خودیم

گیریم گل در آب به تعمیر دیگران

هر چند سیل گوشهٔ ویرانهٔ خودیم

دیروز بخشی از مستند حاج رحیم ارباب رو می‌دیدم. می‌گفت نمیذاشت کسی ازش تعریف و تمجید کنه، می‌گفت فقط خدا باید از آدم تعریف کنه.

میگن موقعی که خمینی رو دستگیر میکنن، یادم نیست حالا کدوم بار بوده، ولی دستگیرش میکنن و سوار ماشین میبرنش، بعد نزدیک غروب بوده( شایدم طلوع!، منظور اینکه نمازش داشته قضا می‌شده)، خواهش کرده که اگه ممکنه نگه‌دارید من فقط نمازمو بخونم و دوباره سوار شیم. به اصرارش بالاخره نگه‌میدارن. ایشون هم کنار جاده نمازشو به سرعت میخونه و سوار میشه. بعدها میگه بهترین نماز من همون نماز بود. میگن چرا؟ میگه چون خودم از نماز خوندنم راضی نبودم. **

امروز صبح دو تا کلاس داشتیم. وقتی وارد کلاس دوم شدیم، یکی از بچه‌ها نوشت "چه خوبه که با یه تب عوض کردن آدم از یه کلاس میره تو کلاس بعدی". و من اون لحظه یاد این افتادم که راه رسیدن به حق دو قدم است، از خود در آمدن و به حق پیوستن...

از خود در آمدن

از خود در آمدن

از خود در آمدن...

*صائب

** این داستانی که از امام خمینی یادم بود اصلش اینه. ولی بعد از اینکه اصلشو پیدا کردم اونی که نوشته بودمو پاک نکردم. میخوام ببینید من چقد کم یادم میمونه :))) و چقد میتونم ماجراها رو متفاوت تعریف کنم! در واقع من فقط یادم بود که از نمازش راضی نبوده، و الان فهمیدم که حتی اون هم برداشت خودم بوده :))))

Let's block ads! (Why?)

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 17
  • بازدید کننده دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 437
  • بازدید سال : 437
  • بازدید کلی : 37492
  • کدهای اختصاصی